شعر: سال نو مبارک باد
ارسال شده توسط محمد علی خدادوست در 100/12/16:: 10:59 صبحبسم الله الرحمن الرحیم
... چشمها شکار می جویند
دست ها دراز هر سویند
گوش ها حرام می بویند
دلها به هرز می رویند
مشغولم اما من به پیری خویش
تشنه ام سیر، به سیری خویش
از کوچه ی خدا که می آیند
از هر رهی، رها که می آیند
مست شراب کجا که می آیند!
پیری من هنوز پابرجاست
بین مان سکوت حکم فرماست
شنبه ای رفت که او آمد
یکشنبه بود با سبو آمد
باقی هفته در گفتگو آمد
چارشنبه شاد و زیبا شد
مثل لبخند توی رویا شد
حسودیش می شود کم کم
بدوبد جنس می شود نم نم
بد و بد جنس می شوم من هم
هست از خراب من بیمار
در تمنای خواب من بیدار
پای تو راه من نمی رود هرگز
های تو هوی من نمی شود هرگز
وای تو در دلش نمی دود هرگز
شنیده ای از قدیم می گفتن:
لب به لیوان من نزن لطفن؟
بیستم که می شود عید است
عید اینقدر خوب کی دیده ست
کل سال روی اسفند چرخیده ست
نازنین سال نو مبارک باد
سال آینده هم بمانی شاد
کلمات کلیدی :
نظر